قدر وقتتو بدون
اگر میتوانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم کمتر حرف میزدم و بیشتر گوش میکردم.
با فرزندانم بر روی چمن مینشستم بدون آنکه نگران لکه های سبزی شوم که بر روی لباسم نقش میبندد.
با تماشای تلویزیون کمتر اشک میریختم و قهقهه ی خنده سر میدادم و با دیدن زندگی بیشتر میخندیدم.
هرگز چیزی را نمیخریدم !فقط به خاطر اینکه به آن احتیاج دارم و یا اینکه ضمانت آن بیشتر است.
نظرات شما عزیزان:
به چمنزارهای سبز رهنمون میشوی....
تو مرا یاد بوی باران می اندازی
تو مرا در خلوت تنهایی هایم شمع میشوی
و قلبم را شادی کودکانه ای میبخشی ...
سلام
این شعر یکی از اشعار منه
خوشحال میشم به وبم سر بزنید و سایر اشعارم رو هم ببینید و نظر خودتون رو برای من بگذارید...
من نرجس جلالی یزدی هستم 59 سالم هست و مدتهاست شاعرم
منتظر نظرتونم عزیزم